یادداشت های آشویتش



در گذر تاریخ، توده مردم همواره گمنام به سر برده و با نامهای مستعار، ارابهٔ تاریخ را به پیش برده اند. اینکه مردم عوام ساده لوح، زودباور، کودن و هیجانی هستند و از درک و حفظ منافع خود ناتوانند، یک نتیجه گیری عجولانه و بی زحمت است. با توجه به اینکه رویدادها و اتفاقات کنونی قرن حاضر نیز چنین برداشت و برآوردی را تقویت می کند، اینجاست که روشنفکران و شاهدان واقعه نیز قواعدی مانند نظریات گوستاولوبُن را که مملو از خشم و کینهٔ عمیق نسبت به رفتار و اعمال تودهٔ 
مردم است، درست و بجا می دانند. 
پس از چهار سال و نیم تحمل رنج و مشقّات یک جنگ جهانی، همگان سوگند یاد می کردند که فاجعهٔ بزرگ را هرگز فراموش نخواهند کرد. امّا علی رغم این قول ها هنوز آب کفن قربانیان خشک نشده بود که تمام آن سوگندها به فراموشی سپرده شد. آیا این حافظهٔ ضعیف و فراموش کار، خود نمی تواند دلیلی بر بلاهت و اختلال حافظهٔ تودهٔ مردم باشد؟ اعتقاد پیدا کردن به خودکامه ای که در جستجوی کسب مقام است و باور کردن تمام وعده های ضد و نقیض او، نادیده گرفتن سابقه و وضعیت قبلی خود، از یاد بردن درس ها و عبرت های گذشته و . آیا تمامی این پدیده ها صحت و نظریهٔ گوستاولوبُن را که می گوید: عوام فقط تحت تأثیر هیجانات هستند و با عقل و خرد سرو کاری ندارند تأیید نمی کند؟ 
قبلاً یادآور شده ام که پیدایش خودکامگی و استبداد» دستاورد شرایط اجتماعی خاص است. اگرچه بررسی و تحلیل این وضعیت بر عهدهٔ جامعه شناسی است و موضوع مطالعهٔ ما نیست، اما برخی از جنبه های این پدیده که روانشناختی است و همچنین جنبه هایی که به نحوهٔ رفتار فرد در جامعه مربوط می شود را می توان بررسی کرد. نظام خودکامگی و استبداد نمی تواند هرگز بدون رضایت (حداقل) گروهی از مردم استقرار یابد. 
استبداد و خودکامگی در ابتدای گستراندن سیطره اش و همچنین در سیر صعود به قدرت همواره از حمایت جمع کثیری از مردم برخوردار بوده است. از این رو می توان شرایط را اینگونه رسم کرد: 
گروهی از مردم آرزومندانه منتظر ظهور فردی مقتدر و توانا هستند تا در زیر سایهٔ او آرامش پیدا کنند. این گروه از مردم بی صبرانه مشتاق اند تا به محض یافتن چنین فردی تمامی آزادی و اختیارات خود را به او تفویض کنند.[۱] آنها آزادی و اختیارات خود را به کسی واگذار می کنند که به شهادت مکرّر تاریخ هرگز نمی توانند آن را بازپس گیرند. با آنکه این گروه از مردم شدیداً خواهان اِعمال قهر و خشونت هستند[۲]، ولی در رابطه با زندگی خصوصی خود، اِعمال خشونت را هرگز تأیید نمی کنند. صص۷۴،۷۶


توضیحات


1_ برای درک بیشتر علل روانی این موضوع به کتاب گریز از آزادی» اثر اریک فروم رجوع کنید. (م)
2_ به بازخوردها و نگرش شخصیت ایرانی و نسل سالخورده در دوران حاکمیت رضاشاه توجه شود. (م)
بررسی روانشناختی خودکامگی؛ مانس اشپربر؛ ترجمه علی صاحبی؛ نوبت چاپ و تاریخ: اول - 1384؛ انتشارات: روشنگران و مطالعات ن


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها